یه روز پرماجرا
سلام گلی ها دوباره خودم اومدم من نمیدونم مامانی پست قبلی اومد جواب ایمیل بده یا منو ضایع کنه البته حرفهای مامانی رو زیاد جدی نگیرین یه روز اینقد قربون صدقه ی من میره همش از این ترانه ها برام میخونه :عزیزم تمیزم امیدم نفسم الهی دورت بگردم خدا گل آفریده آ منو میگیره تو بغلش انقد بوسم میکنه آیدا وبابایی کلی حسودیشون میشه یه روز میگه :وای آرمان خسته ام کردی چیکار کنم از دست تو !!!!!! خب من خیلی با استعدادم میخوام همه جا سربزم وبه همی چی دست بذارم تا شکوفاترهم بشم اما مامانی به این کارهای من میگه خرابکاری وشیطنت مثلا"دیروز رفتم سر کیسه برنج وحسابی برنج بازی کردم خیلی با حال ...
نویسنده :
مامان مرمر
12:00